پارت صد و بیست و هفتم

زمان ارسال : ۲۰۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

چندماه اول تمام تلاشمان را کردیم که جایی حرفی از مشکل و جدایی من نزنیم، اما با فهمیدن اولین نفر از اقوام، خبرش در کل فامیل پیچیده بود. با اینکه این موضوع را نمی‌شد تا ابدالدهر پنهان کرد اما باز هم دانستن این که خانواده‌مان نقل مجالس این و آن شده‌اند و هر کسی به زعم خودش در پی ریشه‌یابی دلیل جدایی من است خوشایند نبود.
حالا به مامان بیشتر حق می‌دادم که نگران باشد. تصورش را هم نمی‌کر

1474
477,073 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سیتا

    00

    هیچی دیگه یعنی امروز آوا به خودش استراحت داد باز این آدم های بیکار و حراف آوار شدن سر خانواده اش

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    دقیقا😶🌺🌺

    ۷ ماه پیش
  • اسرا

    10

    ریحانه عجب خودش نشون داد عالی خانمی

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    زنده باشید عزیزم.🌺

    ۷ ماه پیش
  • هاوژین

    30

    واقعا نویسنده منظم با قلم عالی هستید وشخصیت دختربه ادم انگیزه میده مرسی خسته نباشید

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    برقرار باشید عزیزم.🌺

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید